پادشاهی در زمستان به یکی از نگهبانان گفت:سردت نیست،گفت عادت دارم،گفت:میگویم برایت لباس بیاورندو فراموش کرد....صبح جنازه نگهبان رادیدند که روی دبوار نوشته بود:به سرما عادت داشتم اما وعده های پوچ مرا ویران کرد.
20 امتیاز + /
0 امتیاز - 1392/09/28 - 23:07
#لاااااایک
1392/10/22 - 19:57عالی بود
1392/11/8 - 16:23لایکه آبجی
merciii dadashii matin
1392/11/9 - 09:04فدات
1392/11/9 - 19:34زیبا...
1393/07/9 - 21:43